دلم برای باران تنگ شده است دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران .بارانی که به من آموخت رسم زندگی را دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان برای ابرهای سیاه سرگردان در آن روز
به کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت:بازی. به نوجوانی گفتند عشق چی ست؟ گفت: رفیق بازی. به جوانی گفتند عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت. به پیرمردی گفتند عشق چیست؟گفت: عمر. به عاشقی گفتند عشق چیست؟ چیزی نگفت. آهی کشید و سخت گریست
از نقش های ستاره دلم درد میکند از عشق چند باره دلم درد میکند دار و ندار قلب من یک حس شیشه ایست از هر چه سنگ خاره دلم درد میکند
عشق عشق می افریند,عشق زندگی می بخشد, زندگی رنج به همراه دارد,رنج دلشوره می افریند, دلشوره جرات می بخشد,جرات اعتماد به همراه دارد اعتماد امید می افریند,امید زندگی می بخشد, زندگی عشق می افریند وعشق عشق می افریند
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي رادوست دارم زيراعشق دروغي درآن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم ز یرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم راپنهان خواهم کرد
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش
زندگی چیست؟ خون دل خوردن / زیر دیوار آرزو مردن وقتی که رفتی سرم را از ته تراشیدم .خاطره دستانت دیوانه ام میکرد....... به آسمان نگاه کن حتی اگر دور باشی مهتاب نگاهمان را به هم گره خواهد زد چرا نگاه می کنی؟تنهــا ندیده ای؟به من نخنـــد…من هم روزگاری عزیــــز دل کسی بودم باران که می بارد باید آغوشی باشد پنجره نیمه بازی موسیقی باران …بوی خاک …سرمای هوا گره کور دست ها و پاها گرمای عریان عاشقی صدای تپش قلبها تو آدم.. من حوا.. بیا جهانى دیگر آغاز کنیم...
بخند به گریه های من شاید که آرومم کنهﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:ﮐﻤﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮ ﺑﺎﺵآنقدر ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﻡ
بر سنگ قبر من بنوسید خسته بود . اهل زمین نبود.دلش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد مانده بود..